پَریدن

پَریدن

بسم الله
اینجا، توی این شهرِ شلوغ، وسطِ یک حجمِ روزمرگی که صبحِ خروسخوان هوار می شود روی سرت، وقتی دلت یک جایی بین زمین و آسمان گیر کرده است، وقتی...
این جور وقت ها، باید نوشت. نوشته ها شبیه آیینه اند. و آیینه ها تو را، خودِ خودِ واقعی ات را نشان می دهند.

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حالِ خوب» ثبت شده است

حال خوب کن!

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۲۲ ق.ظ

بسم الله

حال خوب کن فقط کتاب نیست. یا تماشای طلوع خورشید، توی یک صبحِ سرد، وقتی که از لا به لای کوه های برف گرفته می آید بیرون و می تابد به خانه های روستایی.

 حال خوب کن فقط طعم نان فتیری  تازه از تنور درآمده و توی کره ی محلی سرخ شده نیست که وقتی شکر رویش می ریزی، خوشمزگی اش جاری می شود توی رگ هایت.

 

 حال خوب کن، گاهی وقت ها، خوش صحبتی و لبخند بعضی آدم هاست. بعضی آدم هایی که تو را نمی شناسند. تو هم آن ها را نمی شناسی! و به حکمِ این شباهت، توی یک شهر شلوغ، وسطِ خط چهار متروی تهران، یا توی تاکسی از احمدآباد تا چهار راه لشکرِ مشهد، لبخندشان را با تو تقسیم می کنند.

 حال خوب کن شاید، آرامشی باشد که بعد جا ماندن از پروازِ تهران، وقتی کارت پروازت هنوز صادر نشده، از گپ زدن با یک دوست می دود توی ذهنت. دوستی که هنوز چند دقیقه نیست باهایش آشنا شده ای.

 

 این جور آدم ها را خیلی دوست دارم. این آدم های بی شیله پیله ی صمیمیِِ خونگرم که هر از چندگاه دیدنشان یک حس خیلی خوبی را می نشاند توی دلت.

 می خواستم بگویم حال خوب کن باشیم! گاهی وقت ها یک جمله گفتن، می تواند یک آدم را چند ساعت و بلکه یک عمر شارژ کند. باور ندارید، خب امتحان کنید!!

 

#حال_خوب_کن


پ.ن: شما هم از این جور آدم ها دیدین تا حالا؟

  • م.عمرانی